فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم

تو وقتی خودت صاحب یک بچه ی وافعی هستی که باید او را نوازش و مراقبت کنی ؛ اما در شبانه روز به عروسکت مشغولی و او را نوازش می کنی و متوهّمانه به او آب و غذا می دهی و

 بچه ات را رها کرده ای ؛ باید انتظار این را هم داشته باشی که این بچه ، فردا رشد کافی و لازم را نخواهد داشت و این کمبود محبت امروز را فردا ، از کاسه ی دیگران گدایی خواهد کرد.

فردای قیامت ، هرکس بر سفره ی خود میهمان است . یعنی همان ضرب المثل معروف که امروز تو هر چه کاشتی ؛ فردا آن را درو می کنی . پس امروز در طول شبانه روز

ببین در کدام سمت و سویی ! و به کدام کودک خود غذا می دهی ؟ آیا کودک جسم را می پرورانی و کودک جان را رها کرده ا ی ؟ که در این صورت فردا بیچاره ای ! چرا و به چه دلیل ؟ !

به دلیل اینکه اگر تو امروز با حماقت فقط و فقط به کودک جسم پرداخته ای و از کودک جانت غافل بو ده ای ؛ خب عزیز من ! کودک جسم تو  متعلق به دنیاست و

به عالم ماده و طبیعت تعلّق دارد ؛ غذای او از طبیعت است و در طبیعت رشد می کند و بزرگ می شود و در آخر در همین طبیعت و در خاک دنیا باید بماند و

تو نمی توانی آن را با خود به عالم بالا ببری ؛ چون جسم از ماده است و ثقل و وزن دارد و فانی می شود و بقا ندارد . تو امروز اگر قدری از جوانی ات عبور کرده باشی ؛

وقتی به پشت سرت نگاه می کنی و گذشته ات را می یابی ؛ می بینی که با گذشت زمان چقدر انرژی ها از دست داده ای و

ضعف و ناتوانی خودت را و زوال و نابودی جسم را در سفیدی مو و درد مفاصل و غیره و ذلک می بینی ؛

خودت را (خود عالی ) را که نمی توانی گول بزنی ؛ او می داند که جسم فانی است ! هرچند که تو او را آنقدر غرق در طبیعت کنی که این فانی بودن را فراموش کند ، 

اما به هر حال.........   چند صباحی دیگر باید به ناچار و از روی جبر این جسم را رها کنی و در خاک دنیا دفن کنی و به اتّفاق کودک جانت تشریف فرما به عالم بالا شوی .

پس فقط و فقط تو می توانی کودکی که با جان تو آمیخته است را با خود به عالم معنا ببری . حال چقدر تو او را پرورانده ای و....

در ادامه مطلب به همراه ما باشید...    

 


برچسب‌ها:

ادامه مطلب

بسم الله الرحمن الرحیم

تا رسیدن به خود عالی و آن فیض مقدس !

از کجا باید رفت ؟!    از کدام جاده و راه ؟

از کدام سو به آن وادی راه باید رفت ؟

جاده مه آلود و من با پای لنگ

با قدم های چنین سست ،

بدون مرکب راه ، تا کجا باید رفت ؟

از سماء تا به ثری ، پرت شدم

من به این خانه ی تن !

از کجا تا به سماء باید رفت ؟

تا رسیدن به سماء ،

توشه ی راه می خواهد

از کجا توشه ی راه بردارم ؟!

تا به آن خانه ی خضرای وجود ،

تا  کجا ...     باید رفت ؟!

   شعر از ایرانمنش  


برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

گندم برای اینکه آرد شود ؛ باید فشار بکشد یعنی محال است بدون فشار بتوان گندم را آرد کرد . بعد از پایان این مرحله اگر میل دارد به رتبه ی بالاتر برود و می خواهد به پختگی برسد باید علاوه بر آن فشار ، با اراده و بارغبت به

آتش رود ، چون پخته شدن = با سوختن است .

 نمی شود بدون آتش ، پخته شود .

انسان در ابتدای سلوک و وارد شدن به عالم معنا ؛ باید فشار ابتدایی را بپذیرد و آن را تحمّل کند . زمانی که وجودش در این فشار کشیدن ها رشد کرد و بالا رفت ، اگر می خواهد به مرتبه ی بالاتر وجودش و به پختگی برتری

برسد ؛  باید بعد از این فشار ، در لابلای آتش مصیبتها و دردها ، پخته شود تا بالا رود و عروج کند . نان بعد از پخته شدن  قرب پیدا می کند و انسانها برای بدست آوردن آن ، صفّ می کشند و آن را خریداری می کنند تا بخورند ، چون نان بعد از پخته شدن قابل خوردن می شود و قابلیت پیدا می کند که با انسان همراه  شده و با خون او یکی شود .

انسان بعد از عبور از بلاها و فشارها و بعد از پخته شدن با ولیّ همراه می شود و ....


برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

شما وقتی به یک سفر ده روزه به مشهد مقدس سفر می کنید و در مسافرخانه ، اتاقی را برای اقامت به امانت می گیرید ؛ هر زمان که می خواهید از مسافر خانه خارج شوید ؛ طبیعتا کلید را به صاحب مسافر خانه می دهید و باز در زمانی که برگشتید آن را تحویل می گیرید ، این تحویل دادن و تحویل گرفتن کلید تا زمانی که هنوز مدت ده روزتان تمام نشده ، ادامه دارد ....

 لذا در بین این مدت شما هر زمان که مراجعه کنید ؛ کلید را به شما می دهند ، اما روز آخر بعد از خداحافظی و تصفیه حساب وقتی کلید را برای آخرین بار به صاحب مسافر خانه تحویل می دهید تا به وطن برگردید... احساس می کنید چقدر زمان به سرعت گذشت و باید برگردید .

حال بعد از تصفیه ، اگر دلتان بخواهد فقط یک روز یا یک ساعت دیگر در آن اتاق ساکن شوید و دوباره آن کلید را بخواهید ؛ آیا باز کلید را به شما می دهند ؟ نه هرگز !    

انسان ها به مدت محدودی در این دار دنیا  و در این مسافر خانه ی دنیا آمده اند و تا وقت و مدتی معلوم و معین شده به آنها اجازه ی اقامت در این دار دنیا را داده اند ؛ کلید یک خانه از این مسافر خانه ، فعلا در دست توست . هر روز که به پایان می رسد و شب فرا می رسد ؛ همه باید آن کلید روح را تحویل صاحب خانه دهیم . یعنی زمانی که خواب به چشمانت می آید و تو

باید آن روحی که به امانت گرفته ای را موقتا به صاحب آن تحویل دهی و فردا صبح با روشن شدن زمین ( زمین وجودت ) دوباره آن را از او تحویل بگیری . این تحویل دادن و تحویل گرفتن کلید روح هر روز و شب تا زمانی که هنوز مدت تو به پایان نرسیده همچنان ادامه دارد ....

لذا در بین این مدت باقی مانده شما هرزمان که از خواب نازتان بیدار  شدید ؛ او با مهربانی تامّ  روح گران قدر را که تا امروز قدر آن را ندانسته ای ؛ باز به تو می بخشد و تو باز با غفلت آن را تحویل می گیری بدون کوچکترین سپاس !! !   مجددا شب می شود و تو بدون هیچ گونه بهره برداری او را چه آسان تحویل می دهی ؛ بدون آنکه بدانی آیا فردا صبح باز هم آن را به من تحویل می دهند ؟ 

بله در هر روز و شب تو مفت و مجانی گوهری گرانقدر را در غفلت ، تحویل می گیری و تحویل می دهی تا.....

تا پایان اقامت تو در این مسافر خانه ی دنیا فرا رسد و روح را به تمام و کمال از تو می گیرند و دیگر در آن بازگشتی نیست ، چون تو با دنیا تصفیه کرده ای ، لذا باید به وطن برگردی .............و دیگر حتی به اندازه ی یک چشم بر هم زدن هم به تو اجازه ی ماندن نمی دهند ؛ پس امروز را دریااااااااااااااااب !

  

 

        


برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

یک حیوان که دائم سرش رو به پایین است و مشغول چریدن است ، فقط جلوی پای خودش را می بیند ؛ دائم دهانش رو به پایین باز است و دنبال غذا می گردد تا بخورد . یعنی در تمام روز از صبح که چشم باز می کند ، تا شب

در این مشغول است . وقتی هم غذایی بیابد آنقدر می خورد تا سنگین شود ؛ بعد خودبخود در خوابی عمیق فرو می رود و بعد از بیداری باز سرش رو به زمین است و دنبال غذا می گردد . لذا این خو کردن و انس با طبیعت او را

در همین وضعیت رو به پایین نگه می دارد تا زمانی که او را به کشتارگاه می برند و کارد را بالای سرش می بیند . البته کمال گوسفند در همین است و مآموریت او در زمین همین است که فربه شود تا با خون و گوشت

انسان عجین شود . این مثال فقط برای درک بهتر مطلب است که گوسفند ، حیوان است و به اقتضای حیوانیتش فقط باید بچرد و بخورد .

خداوند تمام موجودات زمین را در چهار گروه خلق کرده : 1- جماد   2- نبات    3-حیوان   4- انسان

 جماد مانند سنگ که حرکت ندارد و نبات مانند سبزه و گل که از جماد بالاتر است چون حرکت و رشد دارد . حیوان مانند گوسفند که از نبات بالاتر است چون علاوه بر حرکت و رشد ، قوّه ی غضبیه و شهویه دارد و می تواند

بدود ، به ما حمله کند . و انسان که از حیوان بالاتر است ؛ چون علاوه بر حرکت و رشد نباتی و حیوانی و قوّه ی غضبیه و شهویه ؛ دارای عقل است و با فعال کردن عقلش میتواند به تمام عوالم وجودش دست پیدا کند .

متأسفانه امروزه اکثریت آن را راکد رها کرده اند ، لذا مرتبه ی آنها از حیوان هم پایین تر آمده  . انسانی که انسانیت خویش را فراموش کرده و به زندگی حیوانی خود خو کرده ، آنقدر سرش را در طبیعت فرو کرده و آن خود

عالی را در این آغل دانی تن اسیر کرده که به مرور زمان .......... در ادامه مطلب با ما همراه  باشید .  

 


برچسب‌ها:

ادامه مطلب

بسم الله الرحمن الرحیم

ارتباط با عالم ماده فقط با پنج حواس ظاهری امکان پذیر است ؛ یعنی عالم ماده متناسب با ماده بودنش ، چشم و گوش مادی را می طلبد که تو با آن ارتباط برقرار کنی . حال اگر  این آلت چشم و گوش ، آثارش را ( آثار دیدن و شنیدن را ) از دست بدهد ؛ دیگر تو نمی توانی با عالم دنیا به راحتی ارتباط برقرار کنی . پس به هر اندازه که دید چشم تو و شنوایی گوش تو کم شود ؛ به همان اندازه هم ارتباط تو با این عالم کمرنگ خواهد شد و تو نمی توانی از صداها و دیدنی های عالم ماده اثر بگیری . بله صداها و دیدنی های عالم ماده سر جای خودش هست ؛اما من به علت نداشتن آلت بینایی و شنوایی نمی توانم با آنان ارتباط برقرار کنم و رفته رفته این به قطع ارتباط منجر می شود .

انسان به مرور زمان بر اثر ارتکاب گناه چشم و گوش و انجام محرمات و .... ارتباط خود را با عالم ملکوت کم می کند . بله شنیدنی ها و دیدنی های عالم ملکوت سرجای خودش هست ؛ اما من به علت اینکه چشم و گوش دلم را بر اثر گناهان پی در پی " کور و کر "کرده ام ؛ نه صدای ملکوتیان را می شنوم و نه چیزی از آن عالم را می بینم و دریافت می کنم و علت و مسبّب این قطع ارتباط هم خودم هستم . البته اگر تا زمانی که زنده هستم و

مهلت دارم ؛ به این قطع شدن ارتباط پی ببرم و در صدد  توبه و جبران  آن برآیم ؛ خداوند مهربان که این برگشت و پشیمانی مرا می بیند ، برسر راه من راهنما و استاد ی قرار می دهد تا معالجه شوم و بینایی و شنوایی دلم را بدست آورم .حال اگر من بی توجه و با حماقت فقط دلم به دیدنی ها و شنیدنی های این دنیا خوش باشد و نتوانم به شنوایی و بینایی دلم دست پیدا کنم ، هم امروز نمی توانم به عوالم وجود و ملکوت و به خانه ی خضرای وجودم راه پیدا کنم و هم فردا  از دیدنی ها و شنیدنی های آنجا محروم خواهم بود ! چون این چشم و گوش دلم را باید در این دنیا فعال می کردم که نکردم .  خودم کردم که ............قران می فرماید:" ولا تکونوا کالذین نسوالله .......... "و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند پس خدا هم خودشان را از یادشان برد . آنان همان فاسقانند ."

   


برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

همه می دانیم که ما دو نوع روزی داریم  : 1- روزی مادی     2- روزی معنوی

روزی مادی به کجای شما می رسد ؟ به ماده و جسم و اعضای بدن  

 شما وقتی سرسفره می نشینید و غذا میل می کنید با کدام عضو بدنتان خدا را شکر می گویید ؟ بله با زبان

پس روزی مادی را باید با زبان مادی شکر کرد . حال وقتی خدا به تو روزی معنوی می دهد ؛ آن را چگونه باید شکر کرد ؟!

مثلا به تو علم می دهد و تو یاد می گیری چگونه زندگی کنی تا به سعادت برسی ! خب این نعمت علم را چگونه می خواهی سپاس بگویی ؟

جسم تو غذا خورد و گفت : "الحمد لله " اما روح تو وقتی غذا ی متناسب با خودش را می خورد ، این شکر فقط با زبان میسّر نمی شود و شکری دیگر می طلبد .

پس شکر هم بر دو بخش است : 1- شکر زبانی      2- شکر عملی

روح من وقتی علم را گرفت و به جانش رفت و رشد کرد ؛ هم به زبان باید بگوید : خدایا شکر و سپاس که برای من حقایق را باز کردی و هم باید به آنچه یاد گرفته عمل کند .

و این عمل به آنچه یاد گرفته می شود  >>>  شکر عملی 

 پس آنجا که گفته اند شکر نعمت ، نعمتت افزون کند ؛ منظور یک شکر زبانی و اعتباری نیست  ، بلکه منظور حقیقت و باطن شکر است که باید آن را بجا آوری .

 یعنی اگر شما به این چند خط که یاد گرفتی ، عمل کنی ، در ازای آن ده صفحه ی دیگر به تو یاد می دهد و اگر به ده صفحه عمل کردی ؛ صد صفحه یادت می دهد

و تو در این یاد گیری و عمل تا آنجا پیش می روی که دیگر به کتاب و معلومات دیگران احتیاجی نداری ! اینجاست که تو به علم لدنّی دست پیدا می کنی و به علمی ناب می رسی ؟؟؟

همان گونه که آیت الله بهجت (رضوان الله علیه ) هم مکرر فرموده اند : به آنچه می دانید (به معلومات ) عمل کنید تا آنچه نمی دانید و برایتان مجهول است برایتان معلوم و روشن شود .

    

    

 


برچسب‌ها:

ادامه مطلب

بسم الله الرحمن الرحیم

قران، نسخه ی درست زندگی کردن است ؛ برای کجای انسان ؟ برای روح و جان ما

یعنی خداوند متعال قران را به وسیله پیغمبرش (ص) برای ما فرستاده تا ما با عمل به این نسخه به کمال و سعادت و آرامش برسیم .قران زنده است و تو در صورتی می توانی با قران به حیات طیبه دست پیدا کنی ؛

که با قران ارتباط برقرار کنی . راه ارتباط با قران ، انس گرفتن با قران است و تو فقط با عمل به قران می توانی با این انس برسی ،وقتی تو با قران  انس گرفتی ؛ او تو را زنده می کند ، حیات می دهد و به سعادت و به آرامش می رساند . همان جور که تو وقتی در اثر یک بیماری به پزشک مراجعه می کنی و

پزشک برایت نسخه می پیچد و یک سری دارو را ردیف می کند و می گوید : این قرص را شش ساعت یکبار و آن یکی را دوازده ساعت یکبار باید بخوری ؛و هر چند که دارو تلخ است ؛ اما پزشک اصرار دارد که تو حتما بخوری ،

چون تنها هدف او این است که تو هر چه زودتر سلامتی ات را بدست آوری .

حال تو در صورتی معالجه می شوی که دستور پزشک را مو به مو عمل کنی ؛ اما اگر بگویی : من دلم می خواهد همه ی قرص ها را یکجا بخورم تا زودتر خوب شوم و نسخه را برعکس عمل کنی ،خب نتیجه را هم برعکس می بینی و نه تنها به سلامتی نمی رسی ؛ بلکه از بیجا مصرف کردن ، ممکن است مسموم هم بشوی .

خداوند قران را به عنوان نسخه ی وجودی برای تک تک ما فرستاده و تو در صورتی که درست به این نسخه عمل کنی ، می توانی به نتیجه هم برسی. اما اگر بر عکس عمل کنی ، مثلا پنج نوبت نماز (صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء ) را بگویی :دلم می خواهد تمام نمازها را یکجا و در یک ساعت بخوانم ؛

یا در مورد حجاب و پوشش لجاجت به خرج دهی ونخواهی قبول کنی ؛

آنجا که قران " در سوره نور آیه ی31 "  می فرماید :

" وقل للمؤ منات یغضضن من ابصارهنّ .........................." و به زنان با ایمان بگو :

دیدگان خود را (از نامحرم ) فرو بندند و دامان خویش را حفظ کنند و

زینت خود را جز آنچه نمایان است (مانند دست وصورت )آشکار نسازند ،

 " ولیضربن بخمرهن علی جیوبهنّ ................"

"و باید روسری های خود را بر سینه های خویش فرو اندازند و ....."

و.... هر کس که مایل است بیشتر بداند ، مراجعه کند به این سوره . 

 


برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

قلب با عشق آمیخته است و عشق با صداقت !

دل در جایی سر می گذارد و آرام می شود که

در آنجا عشق را به همراه صداقت بیابد !

حال اگر دل به آنجا که سر گذاشته ؛ صداقت را نیابد ،

عشق او به تنفر تبدیل می شود و بالفور

از آنجا سر برمی دارد و می رود و.........

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 27 دی 1392برچسب:صداقت , راستی , عشق ,تنفر , آرامش , دل , قلب , همراهی , همدلی ,سر گذاشتن , دل دادن ,, | 10:16 | نویسنده : ایرانمنش |

بسم الله الرحمن الرحیم

در دهکده ی حیوانات ،کدخدایی بود که برکار حیوانات نظارت می کرد و همه باید قانون دهکده را رعایت می کردند ؛

حال اگر کسی برخلاف قانون دهکده عمل می کرد ؛ باید تنبیه می شد . روزی گربه ای کار خلافی انجام داد و

باید طبق فرمان داروغه به زندان می رفت تا در ازای کاری که کرده تنبیه شود .

لذا گربه را به زور و با گریه و زاری به زندان بردند ، مدتی گذشت و......

گربه کم کم به محیط زندان عادت کرد و به غذای آماده ی نگهبان راضی بود و

دراین بین در زندان با گربه ای آشنا شد و ازدواج کرد و صاحب چند بچه شد ؛

بچه ها چون در محیط زندان بدنیا آمده بودند و همانجا هم بزرگ شده بودند ؛

فکر می کردند ؛ زندان خانه ی آنهاست ! این گذشت تا ......... روز آزادی گربه فرا رسید .

نگهبان در زندان را باز گذاشت و آزادی گربه را اعلان کرد ، اما گربه که به محیط زندان عادت کرده بود ؛

حاضر نبود از زندان خارج شود ؛ این گذشت تا اینکه یک روز نگهبان به اتفاق داروغه به زندان آمدند و

به گربه اعلان کردند که دیگر از غذا ی آماده خبری نیست . همین امروز باید زندان را تخلیه کندو

به خانه اش برگردد . گربه با زن و بچه هایش همگی شروع به گریه کردند که اگر ما را بیرون کنید جایی برای

زندگی نداریم و... آنقدر گریه کردند تا عاقبت داروغه دلش به رحم آمد و کلید زندان را به آنها بخشید و به این

ترتیب زندان برای همیشه شد خانه ی گربه ها ! 

و از آن روز دیگر نه تنها به آزادی از زندان فکر نمی کردند ؛

بلکه اگر هم می خواستند آنها را از زندان بیرون کنند ، داد و فریاد راه می انداختند .

روزگاری آدم (ع) به علت اشتباهی (ترک اولی ) به دستور خداوند به زمین هبوط کرد .

آدم (ع) به زمین هبوط کرد و دائم گریه و زاری می کرد تا  به جنت اسماء برگردد ......

 آدم (ع) کم کم به زندگی در زمین عادت کرد و در زمین ازدواج کرد و صاحب بچه هایی شد .

بچه ها ی آدم (ع) یعنی بنی آدم چون در زندان زمین بدنیا آمده بودند و در این هم بزرگ شده بودند ؛ 

تصور می کردند که زمین خانه ی واقعی آنها ست ، لذا ......... در ادامه مطلب همراه ما باشید (با کلیک کردن )

   


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:موطن اصلی ,خانه ی واقعی ما , خانه ی زمین , | 15:21 | نویسنده : ایرانمنش |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • سحر دانلود