بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت علی (علیه السلام ) در حکمت 45 نهج البلاغه فرمودند :

اگر با شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم که دشمن من شود ، با من دشمنی نخواهد کرد ، و اگر تمام دنیا را به منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد ، دوست من نخواهد شد ، و این بدان جهت است که قضای الهی جاری شد و بر زبان پیامبر امّی گذشت که فرمود :

"یا علی (ع) لا یبغضک مؤمن ، ولا یحبّک منافق"

"ای علی ! مؤمن تو را دشمن نگیرد ، و منافق تو را دوست نخواهد داشت "

بسم الله الرحمن الرحیم

انسانی که فارسی زبان است وقتی در کلاس مکالمه ی زبان عربی شرکت می کند و می خواهد زبان عربی را یاد بگیرد . در جلسه ی اول همچنان هاج و واج به استاد که دائم عربی حرف می زند ؛ نگاه می کندو منظور و حرفش را نمی فهمد . اما به مرور زمان با تکرار .... کلمات و جملات بیشتر و جدیدتری می آموزد و به این ترتیب او هم می تواند از آن کلمات جملاتی بسازد و با آنان حرف بزند و ارتباط برقرار کند .

انسانی که دائم در عالم ماده بسر برده و به عالم بالاتر نرفته و فقط زبان زمینیان را بلد است ؛ وقتی اراده می کند که سالک شود و سیر خود را از زمین و ارض وجودش آغاز می کند تا به آسمان وجودش برسد ، همین که وارد عالم ملکوت می شود ؛ می بیند که زبان و حرکات آنان برایش غریب است  ؛ هاج و واج آنان را نگاه می کند و .....                    لطفا در ادامه مطلب با ما همراه باشید ...

بسم الله الرحمن الرحیم

آقا جون! شنیده ام ،

اول صحن حرمت ، باید اول بگیریم

 اذن دخول به حرمت

آقا جون نمی دونم ؛

اذن دخولم می دهی؟!

اما می دونم

که هستی بس رئوف و مهربون! 

اگه اذنم می دهی ؛

از کرم و عنایت است

که دخولم می دهی ؛

و به حرم رهم دهی

 آقاجون! من می دونم

که زائرت رو می بینی

می شنوی نجوای او ،

درد و بلایش میدونی

اگه داره خواسته ای ،

زود می دهی حاجت او

یا زبس مهربونی!

بی گفتنش، درد او رو دوا کنی

آقا جووووووون من چی بگم !

خواسته و حاجت ندارم

جز اینکه بگم آقا ! برا فرج دعا کنی

از کرم لطف کنی و

به شیعیان نگاه کنی !

شعر از ایرانمنش

بسم الله الرحمن الرحیم

میلاد خجسته ی شاه طوس ! شاه خراسان

حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام )

برهمگان مبارک باد

بسم الله الرحمن الرحیم

حیوان به علت نداشتن عقل ، نه می فهمد و نه تشخیص خوب و بد را می دهد . اگر تو دائم با حیوانی مثل گوسفند یا سگ در یک جا منزل داشته باشی ؛ هر آن ممکن است بر اثر نداشتن عقل به تو آسیب برساند . یا منزل را کثیف می کند و تو را به زحمت می اندازد . گوسفند دائم سرش رو به پایین است و فقط غذای خودش را می بیند و می خورد ، چون ساختار وجود گوسفند رو به پایین است که بالا و آسمان را نمی بیند . یعنی وجه و صورتش رو به بالا نمی چرخد که بالا را ببیند ، لذا تصوراتش فقط به اندازه ی وسع دیدش ، در همین محدوده خلاصه می شود . 

انسانی که دائم در آخور دنیا و در طبیعت، دست و پا می زند و فقط به فکر جسم و غذای جسم (جسمانیه الحدوث ) است و هیچ گاه به فکر روح و جانش (روحانیه البقا) نیست و جانش را تشنه و گرسنه رها کرده و ... غذای جانش را که معارف و معقولات و ... است به روحش نداده و بر اثر این گرسنگی و بی ایمانی ، عقل در او خاموش شده و  رفته رفته به حیوانی تبدیل شده که خوب و بد زندگی را تشخیص نمی دهد ،چون وجه و صورتش رو به دنیا و عالم پایین ناسوت خم شده ؛ لذا آسمان و عالم بالای وجودش را نمی بیند ، لذا تصورات و خواسته هایش فقط در همین محدوده است و بالاتر را نمی بیند که بخواهد . چنین شخصی چون خوبی و بدی راهم تشخیص نمی دهد ؛ هر آن ممکن است به درون تو آسیب شدید برساند ؛ چون عقل در او خاموش شده و او مکر و گام های خفیف شیطان را متوجه نمی شود و نمی فهمد ، لذا نه می تواند خود را از گزند آفات نجات دهد و نه تو را !!!

بسم الله الرحمن الرحیم

شیطان ، ما را از نیازی که طبیعت ما برای ظهور عقلمان دارد دور می کند و نیاز کاذب را به خورد ما می دهد. امروز شیطان زمان ابلیس جنت اسماء، شیطان سقیفه ، شیطان یزید و موروثی که معاویه به ارث گذاشت و شیطان شهنشاهی ،همه جمع شده به نام مدرنیته ،به نام کاوالیزم، به نام صهیونیسم . که یکی از کارهایش خراب کردن مزاج است و در عناصر تغذیه ی ما دست می برد . همه می دانیم که حدوث انسان از عناصر است و بقایش این است که قابل می شود روح خدا را بگیرد . مزاج اگر درست حرکت نکند ، نفس ناطقه سرگردان است و راهش را پیدا نمی کند و گیج می زند ؛ همچنان که در ناحیه ی جسم هم اگر غذایمان درست نباشد ، سرگیجه می گیریم .

بدن سالم ، حامل روح الهی است ؛ وقتی آن خراب است این هم در او سرگردان می ماند . پس اول باید مزاج از عناصر چهارگانه تعدیل شود تا نفس ناطقه شروع کند به نزج .. و بتواند زیبایی ها و صفات خدا را متخلق شود . 

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی آدم می میره ؛ تمام ارتباط او با عالم ماده و طبیعت قطع می شود ، هر چه او دیگران را صدا می زند ؛ صدایش را نمی شنوند و هر چه می خواهد به عالم ماده دست بزند ،لمس کند و بردارد ، چیزی به دستش نمی آید . چون پرده ها از جلوی چشمش کنار رفته و او حقیقت و واقعیت را می بیند ، می خواهد به دوستانش بگوید ؛ اما کسی دیگر صدای او را نمی شنود ، اگر هم بشنوند ،باور نمی کنند و او را به مانند جسدی می بینند که نه حرکت دارد نه اثر ، در حالی که او از همه ی آنها هوشیارتر است و پشت پرده را می بیند و آنها نمی بینند . 

انسانی که سالک است ، وقتی از مرحله ی ماده می گذرد ؛و از خود (دانی ) می میرد و به خود (عالی) زنده می شود ؛به عالم ملکوت و جبروت وجودش وارد می شود و همچنان که در همین حیات دنیاست و با دیگران زندگی می کند ،به علت آن مرگ اختیاری ، وجودش به علم بالا وصل شده و او پشت پرده را می بیند . لذا وقتی می خواهد از آن حقایق پشت پرده سخن گوید ؛ چون .... در ادامه مطلب با ما همراه باشید ...

بسم الله الرحمن الرحیم

از مهم ترین آفات رشد بشر ، این است که چون نسبت به استعدادها و توانایی های خود جاهل است ، مانند شیطان ، دچار قیاس می شود . چون شیطان ، اولین کسی بود که مسیر گمراه کننده قیاس را گشود ؛ او به دلیل جهل به استعدادها و ساختار وجودی خود و آدم ، خود را با آدم قیاس کرد و سپس نتیجه گرفت : من از او برترم ! و این چنین به گمراهی و شقاوت ابدی دچار شد .

حال اگر آدمی خود را بشناسد ، اصلا جایی برا ی قیاس نمی ماند؛ بلکه فقط به این می اندیشد که در موقعیت و شرایطی که دارد ، مسیر حرکت و رشدش چیست . مثلا یک دانه ی سیب و یک دانه ی پرتقال را در نظر بگیرید ، اگر به فرض خود را با یکدیگر مقایسه کنند و به هم فخر بفروشند که من فلان استعداد را دارم که تو نداری ، تو از من کمتر ی و من از تو برترم و.... هر دو از رشد خود باز می ایستند و بدبخت می شوند ! اینجا ...

لطفا در ادامه مطلب با ما همراه باشید ...

بسم الله الرحمن الرحیم

 آب وقتی به نقطه ی جوش رسید ، چای را خوش طعم می کند ؛ و توحید ولایی آن آب جوشیده ای است که اگر در مسیر آن قرار بگیری ؛اسماء درون تو را به نزج و پختگی می رساند و وجود تو خوش بو و لطیف و نورانی می شود .

 آبی که به نقطه ی جوش رسیده را وقتی روی چای می ریزیم، بلافاصله رنگ را از چای جدا می کند . یعنی رنگ و طعم و مزه و بو و تمام خاصیتی که در چای بود ؛ تماما در آب حل می شود و دیگر از چای هیچ نمی ماند و تمام خودیهای چای در آب گم می شود و آن چای خشک و بی مزه و تلخ را که هیچکس رغبت به خوردن آن نداشت ؛ زمانی که خود را در آب داغ و جوشیده رها می کند و فانی در آب می شود ؛ تازه قرب پیدا می کند که انسان آن را بنوشد و با خون انسان یکی شود و این آغاز حرکت اوست تا با انسان همراه شده و سیر کند.

انسان سالک وقتی در مسیر توحید ولایی قرار می گیرد . حرارت و داغی فشارها و مصایب و بلاهایی که در این راه به او اصابت می کند ، همانند آب جوشیده ای است که کل منیّت ها و انانیّت ها و رنگ های کذایی را در او ذوب می کند و تمام خودی های او در آب داغ توحید ولایی محو می شود و وجود او مخلص و لطیف می شود و تازه قرب پیدا می کند و حجاب ها از او بر داشته می شود و این آغاز حرکت اوست که با امام جانش معیّت پیدا می کند و خود را در عالم عشق و در حضور امام (ع) می یابد و به همراه امام (ع) حرکت می کند تا به غیب وجودش وصل شود . 

بسم الله الرحمن الرحیم

از رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) روایت شده است که هر کس می خواهد توبه کند در روز یکشنبه ماه ذی القعده ، غسل کرده ،وضو گرفته و چهار رکعت نماز بجا آورد . در هر رکعت یک بار "فاتحه الکتاب "، سه بار " قل هوالله احد" و یک بار "معوذتین "( قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق) بخواند . آنگاه هفتاد بار استغفار نموده و در پایان " لا حول ولا قوه الا بالله" بگوید .

سپس بگوید : " یا عزیز ! یا غفار ! اغفرلی ذنوبی و ذنوب جمیع المؤمنین و المؤمنات فانّه لا یغفر الذنوب الّا انت" .

آنگاه فرمود: بنده ای از امت من چنین عملی را انجام نمی دهد، مگر این که از آسمان به او ندا می رسد : بنده ی خدا! عمل از نو شروع کن که توبه تو قبول و گناهانت بخشیده شد .